آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
|
رنگين كمون
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی* باقلم نقش حبابی برلب دریا کشید
بیایید اشک شوق در چشم همدیگر ببینیم دلم برای خنده ی ان خاک خوابیده پیر تنگ شده شاید دندان هایش مصنوعی بودولی خنده هایش واقعی بود واز دل کوچکش بودزیراین سقف قابی ازعکس هایش دارم زیر این سقف هنوز هم گرمای محبتش هست زیر این سقف ماه پیدا نیست ولی روی ماه تورا هنوزهم ازپشت شیشه قاب می تونم ببینم زیر این سقف هنوز هم همراز تنهاییام کنار پنجره ایستاده و برای پر کشیدنم پنجره رو باز می کنه سقف کوتاهم با همه کوتاهیش عاشقانه زیر لگد مال شدن باران و برف مرا در آغوشش جای داده دو فنجان چای می ریزم یکی برای خودم و دیگر برای سقفم می خواهم دیگر در کنارت باشم و اینبار من برای تو باشم نه تو برای من می خواهم فقط در پناه تو لبخند بزنم و اشک هایم را باآسمان تقسیم کنم درسته مثل آسمان پر ستاره نیستی ولی مثل آسمان رنگ عوض نمی کنی و همیشه یک رنگی.مثل شنهای کویر
|
|||||||||||||||||
![]() |