مناظره عاشقانه وخواندنی بین لیلی ومجنون
درباره وبلاگ

رنگین کمان پاداش کسی هست که تا آخرین لحظه زیر باران بایستد.
آخرین مطالب
پيوندها

نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 31
بازدید دیروز : 26
بازدید هفته : 31
بازدید ماه : 689
بازدید کل : 147749
تعداد مطالب : 486
تعداد نظرات : 786
تعداد آنلاین : 1


دانلود آهنگ جدید
رنگين كمون
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی* باقلم نقش حبابی برلب دریا کشید
دو شنبه 1 اسفند 1390برچسب:لیلی و,,,, :: 9:13 ::  نويسنده : ی گ ا ن ه       

 

 

 

لیلی گفت: موهایم مشکی ست، مثل شب، حلقه حلقه و مواج،
 دلت توی حلقه های موی من است.
 نمی خواهی دلت را آزاد کنی؟
 نمی خواهی موج گیسوی لیلی را ببینی؟

 

 

 

 

 

مجنون دست کشید به شاخه های آشفته بید و گفت: نه نمی خواهم،
گیسوی مواج لیلی را نمی خواهم.

 دلم را هم.
لیلی گفت: چشمهایم جام شیشه ای عسل است، شیرین،
 نمی خواهی عکست را توی جام عسل ببینی؟
 شیرینی لیلی را؟ 
مجنون چشمهایش را بست و گفت: هزار سال است عکسم ته جام شوکران است، تلخ.
 تلخی مجنون را تاب می آوری؟
لیلی گفت: لبخندم خرمای رسیده نخلستان است.
 خرما طعم تنهایی ات را عوض می کند.
 نمی خواهی خرما بچینی؟
 مجنون خاری در دهانش گذاشت و گفت: من خار را دوستتر دارم.
 لیلی گفت: دستهایم پل است. پلی که مرا به تو می رساند. بیا و از این پل بگذر.
 مجنون گفت: اما من از این پل گذشته ام. آنکه می پرد دیگر به پل نیازی ندارد.
لیلی گفت: قلبم اسب سرکش عربی ست.

بی سوار و بی افسار.
عنانش را خدا بریده، این اسب را با خودت می بری؟

مجنون هیچ نگفت.
 
لیلی که نگاه کرد، مجنون دیگر نبود؛ تنها شیهه اسبی بود و رد پایی بر شن.

لیلی دست بر سینه اش گذاشت، صدای تاختن می آمد.