آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها نويسندگان
|
رنگين كمون
گفتمش نقاش را نقشی بکش از زندگی* باقلم نقش حبابی برلب دریا کشید
سرمشق هاي آب بابا يادمان رفت رسم نوشتن باقلم ها يادمان رفت شعرخداي مهربان راحفظ كرديم اماخداي مهربان رايادمان رفت دلبسته به سكه هاي قلك بوديم دنبال بهانه هاي كوچك بوديم روياي بزرگ شدن خوب نبود اي كاش تمام عمركودك بوديم كاش قلبم درد پنهاني نداشت چهره ام هرگزپريشاني نداشت كاش ميشد دفترتقدير عشق حرفي ازيك روز باراني نداشت كاش ميشد راه سخت عشق را بي خطرپيمودو قرباني نداشت دوست دارم بروم سربه سرم نگذاريد گريه ام را به حساب سفرم نگذاريد دوست دارم كه به ديدارباران بروم آسمان گفته كه پاروي پرم نگذاريد
|
|||||||||||||||||
![]() |